خلاصه داستان قسمت آخر سریال دست سرنوشت

خلاصه داستان قسمت آخر سریال دست سرنوشت

سریال دست سرنوشت

“سریال دست سرنوشت” خلاصه داستان سریال دست سرنوشت

عکس های بازیگران سریال دست سرنوشت

 

مثل هر سال امسال هم خانواده یروکهان در آنتاکیا دور هم جمع میشن . اولین محصول انار رو با آرزوی برکت برای همه جمع میکنن . در حالیکه همه چیز روبه راهه کیمت خانوم در مورد ناتوانی عروسش در به دنیا آوردن بچه به کنایه حرفی میزنه و همین حرف باعث میشه تا عروسش دفنه خیلی آزرده بشه و از شوهرش قهرمان بخواد تا به وسیله یک زن دیگه بچه ای به دنیا بیارن و بزرگ کنن ولی قهرمان این حرف رو بعد از یه مدت مخالفت شدید قبول میکنه . این زن کسی نیست جز الیف دختری که به تازگی مادرش پدرش رو کشته و مشکلات دیگه ای هم سر راهش قرار گرفته و بی خانمان شده و …

 

 

سریال دست سرنوشت

 

در اولین روز برداشت محصول انار که خانواده یوروخان جشن می گیرند همه دور هم جمع شده اند و برای سلامتی و سودآوری بیشتر دعا می کنند.

در این جشن حرف هایی گفته می شود که به مذاق دفنه خوش نمی آید. همه او را سرزنش می کنند که چرا بچه دار نمی شود. شوهر او قهرمان از دفنه دفاع می کند و به همه می گوید که بچه دار شدن برایش اهمیتی ندارد.

اما دفنه که به شدت ناراحت است تلاش می کند و تصمیم جدی میگیرد که به هر قیمتی که شده است بچه دار شود. پس از مشورت با مادرشوهرش عفت آنها تصمیم میگیرند که با رحم جایگزین فردی دیگر بچه قهرمان را نگه دارند و پس از زایمان و به دنیا آمدن بچه فردی که استخدام شده است را مرخص کند.
اما این اتفاق زندگی خانواده یوروخان را برای همیشه تغییر می دهد.
دفنه پس از راضی کردن شوهرش قهرمان دختر زیبایی به نام الیف را برای رحم جایگزین پیدا می کند.

الیف که دختر زیبا و ساده اس است و به اجبار پدرش به ازای دریافت پول با مردی ازدواج کرده است. مادر این دختر برای حمایت از دخترش مقابل شوهرش او را ناخواسته می کشد و بعد از این قتل به استانبول فرار می کند که به زندان می افتد. اما الیف که با خواهر کوچکش زندگی می کند مجبور می شود پیشنهاد رحم اجاره ای را قبول کند و مجبور می شود بچه را در رحمش نگهداری کند.

الیف که فکر می کند بعد از 9 ماه حاملگی و نگهداری از بچه می تواند پول را بگیرد و زندگی اش را از سر بگیرد با اتفاقات عجیبی روبرو می شود. گویا دفنه توانایی مادر شدن را نداشته است و بدنش تخمک گذاری نمیکرده و به همین دلیل عفت با دکتر قرار گذاشته که از تخمک خود الیف و اسپرم قهرمان استفاده کنند و این موضوع یک راز بین عفت و دکتر باقی بماند. امام همه فکر می کنند که بچه ای که در شکم الیف است بچه دفنه است در صورتی که الیف بچه خودش را باردار است!

خلاصه قسمت 13 سریال دست سرنوشت

قسمت 13 – جمعه 7 آبان


دافنه آزمایش  رو باز میکنه که بخونه ولی عفت سریع آزمایش رو ازش میگیره و میبره تو اتاقش و پاره میکنه،دافنه میاد دنبالش و میگه اون آزمایش چی بود؟عفت ميگه آزمایش کلسترول و این چیزا بود دیگه،دافنه:ولی من اسم خودمو تو آزمایش دیدم،عفت: اشتباه کردی دخترم اون آزمایش مال من بود…عفت تیکه های آزمایش رو هم در آتش میسوزونه..کرم و مادرش رفتن سر خاک قدیر ولی نمیدونن که قبرش خالیه..ضیاخان و یعقوب،قدیر رو میبرن به کارگاه قدیمی و ضیاخان ميگه اگه یبار دیگه بری سراغ کرم میکشمتالیف و قهرمان برمیگردن خونه ولی الیف خیلی ناراحته و میره تو اتاقش گریه میکنه،قهرمان هم قضیه رو برای دافنه و عفت تعریف میکنه..کرم و مادرش میرن رستوران و کرم راجع به الیف به مادرش میگه همین موقع قدیر زنگ ميزنه به کرم و میگه شب همدیگرو ببینیم..دافنه به قهرمان میگه چطور مادر الیف همچين فکری کرده،این دختره تو چه وضعی بوده!قهرمان:الیف هیچ تقصیری نداره،دافنه:از وقتی الیف اومده همه چیز عوض شده تو همش سر من داد میزنی مامان آزمایش منو پاره میکنه،قهرمان:اره همه چیز عوض شده تو هم عوض شدی دیگه نمیشناسمت😨..مقصود میره سراغ امینه و میگه امشب شام باهم بریم بیرون امینه هم قبول میکنه..دافنه ناراحته و زنگ میزنه به امینه ولی امینه بهش میگه امشب بیا اینجا چون من ميخوام بادوستم برم بیرون دافنه هم میگه باشه ميام..شب:الیف خیلی ناراحته و میاد پیش قهرمان و دافنه و بهشون میگه من دیگه نميتونم ادامه بدم و بچه رو نگه دارم..دافنه عصبی میشه و میگه یعنی چی نميتونم عفت هم مياد،قهرمان میگه الیف حق داره نظر بده بعد هم به الیف میگه برو تو اتاقت..قهرمان و عفت و دافنه بحثشون میشهالیف هم تمام وسایلشو جمع میکنه و از خونه میره..قهرمان میره دنبالش و سوار ماشینش میکنه،دافنه هم این صحنه رو میبینه ولی یکدفعه حالت تهوع میگیره..کرم هم رفته پیش قدیر و از باباش میگه بعد هم باهم یه عکس سلفی میگیرن..پایان

 

خلاصه قسمت 14 سریال دست سرنوشت

قسمت14 سریال دست سرنوشت -شنبه 8 آبان


قهرمان الیف رو میبره بیرون و باهم حرف میزنن، الیف میگه من نمیتونم این ریسکو بکنم و مادرمو از دست بدم،قهرمان هم میگه حالا که بچه رو نمیخوای بریم همین الان تمومش کنیم خیالت هم از بابت مادر و خواهرت راحت باشه هرکاری بتونم براشون انجام میدم،اما الیف گریه میکنه و ميگه نميتونم این بچه رو بکشم،الیف خیلی پریشونه و قهرمان بغلش میکنه تا بهش دلداری بدهالیف و قهرمان برمیگردن خونه..قراره فرداصبح نازلی رو عمل کنند و الیف هم باهاش تلفنی حرف میزنه..دافنه هم بعد از اینکه خیالش از بابت بچه راحت میشه میره خونه ی باباش تا امینه بره سرقرارش با مقصود..مریم با قهرمان حرف میزنه و میگه اجازه بده کرم با الیف باشه و بش کمک کن چون کرم خیلی ناراحته..امینه حاضر ميشه به خودش عطرمیزنه،دافنه هم بش نزدیک میشه تا بوسش کنه اما یکدفعه از بوی عطر باز حالت تهوع ميگيره،امینه با مقصود میره رستوران و راجع به کار حرف میزنن مقصود ميگه اگه تا چند روز آینده کار گیرم نیاد برمیگردم شهرمون..ضیاخان خیلی نگرانه به خاطر قدیر،عفت هم دلداریش میده اما عفت هنوز خبر نداره که قدیر برگشته..شوکران و یعقوب هم از رستوران برمیگردن و شوکران همش با انگشتری که یعقوب بهش هدیه داده افاده مياد ولی هیچکس حتی به انگشترش توجه میکنه😂..الیف تو حیاطه و کرم مياد پیشش و میگه لطفا حرفای اونشب رو فراموش کن ما میتونیم باهم دوست باشیم الیف هم میگه باشه و میره تو اتاقش،کرم مياد پیش بقیه ی اعضای خانواده و بهش میگن کجا بودی؟کرم میگه پیش دوستم آقا ایحان بودم(یعنی همون قدیر)یعقوب و ضیاخان هم اعصابشون خراب میشه..قهرمان رفته پیش دوستش جلال و باهم دردودل میکنه، قهرمان میگه دارم بچه دار میشم ولی دافنه حامله نیستامینه راجع به شاهین(یا همون مقصود)با دافنه حرف میزنه و میگه اگه ممکنه به عنوان راننده اینجا استخدامش کن،دافنه هم میگه بگو فردا بیاد ببینمش..دافنه دلش هوس شکلات میکنه و به امینه میگه فردا تست میدم شاید حامله باشم..ضیاخان هم با یعقوب حرف میزنه و اسلحشو در میاره و میگه قدیر رو فردا ببر به انبار قدیمی..پایان..کپی ممنو

 

خلاصه قسمت 15 سریال دست سرنوشت

قسمت15 سریال دست سرنوشت -یکشنبه 9 آبان


قهرمان همه چیز رو برای دوستش جلال تعریف میکنه و بعد هم شروع میکنه به ساز زدن و یه آهنگ میخونه…قهرمان مست برميگرده خونه و میره سرمبل میخوابه،الیف هم اونو میبینه و یه پتو میبره و روش میندازه..دافنه هم شب رو خونه ی باباش میمونه و همش دستشو میزاره رو شکمش و فکر میکنه که حامله هست..صبح: دافنه میره یه تست حاملگی میگیرهالیف و قهرمان هم میرن بیمارستان چون قراره نازلی عمل بشه..نَیر(دختر يعقوب)میره پیش سلیم(پسر آیسل و خلیل) و میگه لطفا آخر هفته بیا بریم جشن تولد دوستم اما سلیم دوست نداره بره و میگه نمیام، نیر هم ناراحت میشه…قهرمان تو ماشین با الیف راجع به کرم حرف میزنه،الیف هم میگه من تقصیری ندارم حتی بهش گفتم نمیشه،قهرمان: ميدونم اما بازم حواست باشه چون کرم خیلی برام عزیزه ولی اگه تو این وضعیت نبودی بازم به کرم جواب نه میدادی؟ الیف:نميدونم
دافنه تست بارداری رو انجام میده و به امینه میگه حامله ام و خیلی خوشحاله بعد هم میره که وقت دکتر بگيره،امینه هم خیلی تعجب میکنه…قهرمان و الیف میرن بیمارستان، الیف با نازلی حرف میزنه و بهش دلداری میده تا بخاطر عمل نترسه،یه دسته گل میارن و به الیف ميدن، الیف کارت دسته گل رو میخونه و میفهمه از طرف مقصود هست عصبانی میشه و دسته گل رو میندازه سطل آشغالعفت خانم میره زندان و میخواد مادرالیف رو ببینه ولی قبل از ملاقات با وکیلشون حرف میزنه، وکیل میگه اگه همه چیز خوب پیش بره بعد از جلسه ی اول دادگاه میتونیم سلطان خانم(مادرالیف)رو آزاد کنیم، عفت میگه نه فعلا نباید آزاد شه باید یکم بیشتر تو زندان بمونه هرموقع که من بتون گفتم اونموقع دست به کار بشید و کسی هم نباید راجع به این موضوع اطلاع داشته باشه…مقصود میاد خونه ی بابای دافنه و باهاش راجع به کار حرف میزنه،دافنه هم بخاطر امینه قبول میکنه که مقصود راننده ی خونه بشه…نازلی رو هم میبرن اتاق عمل و الیف همش نگرانشه…عفت خانم با سلطان حرف میزنه و میگه برات سوتفاهم پیش اومده و براش توضیح میده که قضیه چی بوده و اونروز تو کشتی دافنه زن قهرمان هم بوده،سلطان هم خیالش راحت ميشه..پایان.

 

خلاصه قسمت 16 سریال دست سرنوشت

قسمت 16 – دوشنبه 10 ابان


الیف و قهرمان منتظرن نازلی از اتاق عمل بیاد بیرون،پرستار میاد و میگه مریض نیاز به خون داره و گروه خونش AB منفی هست ولی گروه خونی الیف با خواهرش فرق داره…یعقوب با یه شرکت حمل و نقل قرارداد میبنده ولی خبر نداره اون شرکت میخواد جنس قاچاق از مرز رد کنه…قهرمان زنگ ميزنه به یعقوب و ميگه خون نیاز داریم اگه کس هست که AB منفی باشه بیاد خون بده، کرم هم AB منفی هست و ميره و خون میده…دافنه هم میره مطب دکتر،خیلی ذوق داره و فکر میکنه حاملست..یعقوب با دونفر از آدماش میره سراغ قدیر و سوارماشینش میکنه…نازلی عمل تموم میشه و دکتر میگه حالش خوبه الیف تشکرمیکنه ولی دکتر میگه باید از کسی تشکر کنید که بهش خون داد اون نجاتش داد،کرم مياد و الیف میره و بغلش میکنه و ازش تشکر میکنه قهرمان هم شوکه میشه از این رفتار الیف
دکتر دافنه رو معاینه میکنه ولی بهش میگه حامله نیستید،فقط علایمشو داشتید که ما به این مورد میگیم “حاملگی پوچ”، شما هيچوقت نمیتونید بچه دار بشيد، دافنه میگه از طریق رحم اجاره ای چی؟دکتر میگه تخمک های شما قابليت باوری خودشونو از دست دادند به خاطر همین از هیچ روشی نمیتونید بچه دار بشید
عفت میاد بیمارستان و با الیف حرف میزنه و ميگه مادرت فهمید که اشتباه کرده، الیف ميگه: خب چرا همچين فکری کرده بود،عفت هم توضیح میده که مقصود رفته بوده پیشش…يعقوب و افرادش قدیر رو بردن کارگاه قدیمی،یعقوب در حال کتک زدن قدیر هست که ضیاخان میرسه و همه رو بیرون میکنه و تنهایی با قدیر حرف میزنه،قدیر کوتاه نمیاد و همش میگه میخوام دوباره با خانوادم باشم،یعقوب بیرون منتظره که صدای شلیک اسلحه مياد و ضیاخان از انبار بیرون میاد و به یعقوب میگه سوار شو بریم….دافنه زنگ میزنه به دکتری که کار رحم اجاره ای رو انجام داده و میگه من امروز فهمیدم که تخمکای من برای انتقال مناسب نیستند دکتر میگه من به عفت خانم همه چیز رو گفتم از اون بپرسید و قطع میکنه.دکتر بلافاصله به عفت خانم اطلاع میده…قهرمان هم واسه بچه یه گردونه میخره و میده به الیف و باهم بازش میکنن و خوشحالن این درحالیکه دافنه و امینه برای اینکه شکشون برطرف شه به یه دکتر دیگه ایمیل میزنن و میفهمن که واقعا دافنه هيچوقت باردار نمیشه،دافنه ی بیچاره گریه میکنه و میگه پس این بچه، بچه ی کیه؟!…صبح:دافنه با عصبانیت میره خونه و میره تو اتاق عفت خانم و ازش میپرسه مادر اون بچه کیه؟قهرمان هم مياد دو دافنه میگه من مادر اون بچه نیستم دکتر گفته نمیتونم باردار بشم ولی عفت خانم اصلا لو نمیده و میگه اون بچه ی شماست
پایان..

 

خلاصه قسمت 17 سریال دست سرنوشت

قسمت17-سه شنبه 11 آبان
عفت و قهرمان میگن اون بچه ی توئه ولی دافنه باور نمیکنه و میگه نکنه شما دوتا باهم دست به یکی کردید بعد هم گریه میکنه و میره سوارماشینش میشه و با سرعت رانندگی میکنه،قهرمان هم میره دنبالش و جلوی ماشینش وایمیسه و میگه چکار میکنی بازم میخوای اون اتفاق بیوفته؟دافنه میگه اون بچه ی ما نیست،قهرمان میگه من و تو باهم رفتیم قبرس اون بچه ی ماست..اما دافنه باور نمیکنه و میگه میخوام تنها باشم و میره…یعقوب به باباش میگه قدیر رو کشتی؟فیلم به عقب برميگرده و نشون میده که قدير قبل از اینکه ضیاخان بش شلیک کنه میگه یه خواسته دارم اونم اینه که این صدای ضبط شده رو گوش بدید،ضیاخان هم گوش ميده:صدای کرم هست که میگه بابابزرگم وقتی عصبانی ميشه هیچکس نمیتونه بره طرفش اما هيچوقت سر من داد نمیزنه،برا من هرکاری میکنه حتی اگه میتونست بابامو برمیگردوند،من خیلی دوسش دارم حتی دعا میکنم که هيچوقت مرگشو نبینم و خودم زودتر بمیرم…ضیاخان با شنیدن این حرفا گریه میکنه و یه تیر هوایی شلیک میکنه و میره…قدیر با کرم حرف میزنه میگه شب بریم بیرون، اما کرم میگه امشب من میرم لندن بخاطر پایان نامه ی دانشگاهم،همین موقع مریم زنگ میزنه و به کرم میگه زود بیا خونه و قطع میکنه،کرم میره اب میوه بگيره که دوباره مریم زنگ میزنه و موبایل کرم مونده سر میز بخاطر همین قدیر گوشی رو برمیداره و صدای مریم رو میشنوه اما خودش چیزی نمیگه، بعد هم شماره ی مریم رو برمیداره…قهرمان ميره پیش مادرش و بش میگه شما که چیزی رو از ما پنهون نکردید؟عفت میگه نه من فقط کارایی که شما خواستید رو ردیف کردم بعد هم یکدفعه حالش بد میشه و فشارش میوفته البته یکم بعد خوب میشه…قدیر باز به مریم زنگ میزنه اما فقط صداشو گوش میده و چیزی نمیگه…دافنه رفته یه رستوران و زنگ میزنه به امینه که بیاد پیشش،مقصود هم میمونه که مواظب بابای دافنه باشه،مقصود حوصلش سر میره شروع میکنه به حرف زدن با بابای دافنه و بهش میگه میخوام دافنه رو بدزدم…الیف رفته برای نازلی لباس بخره اما لباسا گرونن و پولشو نداره که بخره برمیگرده خونه به قهرمان میگه من باید کار کنم،قهرمان هم که اعصابش خرابه میگه الان نمیتونم باهات حرف بزنم و میره…امینه به دافنه میگه الان به خاطر هیچی اوضاع رو بهم نریز،اینطوری داری زندگیتو خراب میکنی!دافنه میگه باید برم قبرس و مطمئن بشم،امینه:امروز با قهرمان آشتی کن ولی فردا برو قبرس به بقیه هم بگو که به خاطر کار داری میری آنکارا…یعقوب بخاطر اینکه کرم میخواد بره لندن برای شب یه برنامه ی مهمونی میچینه که الیف هم بیاد.پایان..

خلاصه قسمت 18 سریال دست سرنوشت

قسمت 18 – چهارشنبه 12 آبان


دافنه ناراحته و میره تو یه پارک میشینه و به بچه ها نگاه میکنه..تو خونه همه دور کرم جمع شدن و مریم ناراحته که کرم میخواد بره،ضیاخان با کرم تنهایی حرف میزنه و میگه من هم جای پدرت بودم هم پدربزرگت،نمیدونم تونستم وظیفمو خوب انجام بدم، کرم میگه شما هرکار تونستید برام کردید هرچی ميخواستم بم دادید، ضیاخان هم خوشحال میشه و بغلش میکنه…قدیر باز به مریم زنگ میزنه و مریم جواب ميده اما قدیر بازم هیچی نمیگه…الیف میره دیدن مادرش و مادرش ازش معذرت خواهی میکنه بخاطر حرفایی که زده
یعقوب و شوکران باهم حرف میزنن و یعقوب به شوکران میگه که کرم عاشق الیف شده،امشب هم goodbye party کرم هست الیف رو هم قانع کن بیاد یه لباس خوشگل هم بهش بده
شب تولد دوست نیر هست،نیر به دوستاش تو مدرسه گفته که دوستپسرش تازه از خارج اومده و همه فکر میکنن خیلی پولدار و معروفه،بهش میگن امشب برای تولد میاد،نیر هم میگه نه نمیاد باباش تازه از خارج اومده،یکی از دخترا هم بهش میگه نکنه دروغ ميگی و مسخرش میکنه..یکی از پسرای مدرسه هم چشمش دنبال نیر هست.
دافنه میاد خونه و از عفت خانم هم معذرت خواهی میکنه…شوکران و یعقوب هم از عفت خانم اجازه میگیرن تا شب الیف رو هم با خودشون ببرن بیرون..الیف میره پیش قهرمان و میگه اومدم پول لباسی که برای نازلی خریدی رو بدم البته فعلا نصفشو میدم(واقعا کارای الیف قابل درک نیست اون همه دافنه براش لباس خرید ولی نگفت ميخوام پولشو پس بدم😒حالا اومده به قهرمان میگه…)قهرمان پولو نمیگیره.
شب:همه آماده میشن که برن بیرون،الیف هم یه لباس ساده میپوشه اما شوکران میاد و میگه با این لباس نمیشه یکی از لباسای جانان رو بت میدم و میبرتش پیش جانان و یه لباس براش انتخاب میکنه و به جانان میگه آرایشش کنه…

 

خلاصه قسمت 29 سریال دست سرنوشت

خلاصه ی قسمت 19 – جمعه 14 آبان


همه آماده شدن و میخوان برن بیرون،الیف هم با یه لباس شیک میاد و همه رو شگفت زده میکنه،دافنه هم بدش از نگاه های قهرمان به الیف مياد،کرم هم که وقته از هوش بره به خاطر زیبایی الیف😂کرم بهش میگه چقدر خوشگل شدی
همه میرن و فقط عفت و ضیاخان میمونن و باهم حرف میزنن،قراره ضیاخان هم فردا بره به هاتای کرم و مریم و یعقوب و شوکران به همراه قهرمان و دافنه و الیف میرن دیسکو،دافنه بخاطر حاملگی دروغینش مجبوره مشروب نخوره،شوکران به الیف اصرار میکنه و میگه بخور اما الیف هم به خاطر حامله بودن نمیخوره…نیر هم رفته مهمونی دوستش اما سلیم باهاش نرفته بخاطر همین ولکان(پسری که چشمش دنبال نیر هست)میره و همش دور و بر نیر میپلکه و بهش میگه تو چقدر آروم مشروب میخوری حتما میترسی مست بشی،نیر میگه نه اینطور نیست،ولکان میگه پس بیا و ثابت کن و یه لیوان آبجو میاره و میزاره جلوی نیر،یکی هم برای خودش میاره و میگه باهم میخوریم اگه تو تونستی تا آخر یجا بخوری که من از اینجا میرم ولی اگه من بردم و زودتر آبجو رو خوردم تو باید باهام برقصی،نیر هم مجبور میشه قبول کنه اما نیر نمیبره و ولکان برنده میشهزطرفی خلیل یه کیف خوشگل میخره و میبره میده به سلیم و میگه این هدیه رو ببر بده به دوستت و برو مهمونی،سلیم هم خوشحال میشه و قبول میکنه.
دیسکو:دی جی یه آهنگ پخش میکنه و یعقوب جوگیر میشه و میره وسط میرقصه😂شوکران هم میره به دی جی میگه یه آهنگ رمانتیک بزار بعد هم میره با یعقوب میرقصه،قهرمان و دافنه هم باهم میرقصن،کرم هم به الیف پیشنهاد رقص میده اما الیف رد میکنه…الیف همش به قهرمان و دافنه نگاه میکنه که دارن میرقصن و دافنه متوجه میشه و اصلا خوشش نمياد…یعقوب و شوکران هم میخوان یه کاری کنن که الیف با کرم برقصه شوکران میره و کرم رو بلند میکنه و باهاش میرقصه،یعقوب هم الیف رو بلند میکنه و وقتی شوکران و الیف حین رقص میچرخن،شوکران میاد پیش یعقوب و الیف رو میندازن بغل کرم،کرم و الیف باهم میرقصن و کرم به الیف میگه بیشتر از همه دلم برای تو تنگ میشه،الیف میگه شما که گفتید دوست میمونیم،کرم:خب آره ببین من دارم میرم ولی فقط میخوام ای رقص رو باهم تموم کنیم…قهرمان هم خیره شده به الیف و کرم و اصلا از کنار هم بودن اونا خوشش نمیاد و سریع به گارسون اشاره میده که صورت حساب رو بیاره بعد هم میره جلو و به کرم میگه بریم دیر به پرواز میرسی

سلیم میرسه مهمونی اما میبینه که نیر داره با ولکان میرقصه،عصبانی میشه و میره یه مشت نثار وُلکان میکنه👊بعد هم از مهمونی میاد بیرون،نیر هم میاد دنبالش و میگه چکار میکنی؟سلیم:من به خاطر اینکه تو ناراحت نشی اومدم ولی انگار به تو خیلی خوش میگذره و با تاکسی میره،وُلکان و دوستاش هم میرن دنبال سلیم
کرم از همه خداحافظی میکنه با تاکسی میره که بره فرودگاه
ولکان و دوستاش هم جلوی تاکسی سلیم رو ميگيرن و پیادش میکنن و شروع میکنن به زدنش،همین موقع کرم هم تو تاکسی این دعوا رو میبینه و پیاده میشه و میره میبینه که دارن سلیم رو میزنن،کرم هم غیرتی میشه شروع میکنه به زدن ولکان دوستاش.
دافنه و قهرمان میان خونه و قهرمان به دافنه میگه تمام شب ناراحت بودی چرا؟ دافنه میگه الیف داره به همه ی خانواده ی ما نزدیک میشه و همه خوشحالن،قهرمان: من نمیخواستم امشب بیاد،کرم به الیف علاقه داره و نميتونم بزارم باهم باشن چون اون بچه ی ما رو داره..دافنه:من تمام شب حواسم به الیف بود اون فقط قصد داره توجه تو رو جلب کنه قهرمان:تو دچار توهم شدی..دافنه:تو هر روز داری از من دورتر میشی.قهرمان هم میگه همچين چیزی نیست و میره تو حیاط.
دافنه میره به اتاق الیف و میگه امشب بهت خوش گذشت؟چون ستاره ی شب تو بودی و همه توجه ها به تو بود..الیف: من نمیخواستم بیام شوکران خانم اصرار کرد..دافنه:نمیخوام زیاد به خانوادم نزدیک شی و صمیمی شی چون بعد از اینکه بچمون به دنیا بیاد تو برمیگردی به همون جایی که بودی پس الکی رویا پردازی نکن.
کرم و سلیم هم میوفتن زندان و شب رو همونجا میمونن..صبح:دافنه میره قبرس،دکتر بهش میگه اون بچه ی شماست،اما دافنه باور نمیکنه و میگه من میتونم با آزمایش دادن بفهمم که اون بچه ی منه یا نه و اگه من مادرش نباشم همه ی شما بدبخت میشید پس حقیقت رو به من بگید…به قهرمان زنگ میزنن و ميگن کرم زندانی شده،قهرمان هم میره اداره ی پلیس..

 

خلاصه قسمت 20 سریال دست سرنوشت

خلاصه ی قسمت 20 – شنبه 15 آبان


قهرمان کرم و سلیم رو از بازداشتگاه میاره بیرون
دکتر دافنه بلاخره حقیقت رو میگه: دافنه خانم تخمک های شما قابلیت باوری ندارن من این موضوع رو به عفت خانم گفتم ولی عفت خانم اصرار داشتند که این کار انجام بشه و بخاطر اینکار از تخمک های الیف خانم استفاده کردیم..دافنه گریه میکنه و میگه چرا زندگی منو خراب کردید قهرمان هم خبر داره؟..دکتر ميگه نه فقط عفت خانم میدونستن دافنه خیلی ناراحت میشه و میگه زندگی همتون رو سیاه میکنم و میره…از طرفی قهرمان هم میفهمه که دافنه بخاطر کارش نرفته آنکارا… دافنه برميگرده خونه و میره سراغ عفت خانم و با خودش میبرتش بیرون و کنار جاده ماشین رو نگه میداره و میگه من همه چيز رو میدونم،اون بچه ی من نیست، بچه ی الیف و قهرمانه،شما چطور اینکار کردید؟چرا دروغ گفتید؟ عفت میگه تو بچه میخواستی چون نمیخواستی قهرمان رو از دست بدی منم زندگیتو نجات دادم.. دافنه؛ من همه چيز رو به قهرمان ميگم، عفت: باشه بگو و خودتو به عنوان یه زن نازا به همه معرفی کن یا اینکه ساکت بمون.دافنه هم فکر میکنه که چکار کنه و یکدفعه درای ماشین رو قفل میکنه و میخواد هم خودشو هم عفت رو به کشتن بده اما عفت میگه عیبی نداره اینکارو بکن من به اندازه کافی عمر کردم، دافنه هم پشيمون میشه در نهایت دافنه قبول میکنه که حرفی نزنه ولی نمیخواد که بچه به دنیا بیاداز طرفی نازلی از بیمارستان مرخص میشه و الیف میارتش به خونه.
کرم هم باز به قهرمان میگه من ميخوام با الیف باشم و دیگه نميرم لندن ولی قهرمان میگه نه باید بری اما کرم تصمیم خودشو گرفته و کوتاه نمیاد.
پایان…

 

 

عکس های قسمت های پایانی

سریال دست سرنوشتسریال دست سرنوشتسریال دست سرنوشتسریال دست سرنوشتسریال دست سرنوشت سریال دست سرنوشتسریال دست سرنوشتسریال دست سرنوشتسریال دست سرنوشت

عکس های سریال دست سرنوشت و خلاصه قسمت آخر سریال دست سرنوشت

نوشته اولین بار در پدیدار شد.

خلاصه داستان قسمت آخر سریال دست سرنوشت

(image)

“سریال دست سرنوشت” خلاصه داستان سریال دست سرنوشت

عکس های بازیگران سریال دست سرنوشت

 

مثل هر سال امسال هم خانواده یروکهان در آنتاکیا دور هم جمع میشن . اولین محصول انار رو با آرزوی برکت برای همه جمع میکنن . در حالیکه همه چیز روبه راهه کیمت خانوم در مورد ناتوانی عروسش در به دنیا آوردن بچه به کنایه حرفی میزنه و همین حرف باعث میشه تا عروسش دفنه خیلی آزرده بشه و از شوهرش قهرمان بخواد تا به وسیله یک زن دیگه بچه ای به دنیا بیارن و بزرگ کنن ولی قهرمان این حرف رو بعد از یه مدت مخالفت شدید قبول میکنه . این زن کسی نیست جز الیف دختری که به تازگی مادرش پدرش رو کشته و مشکلات دیگه ای هم سر راهش قرار گرفته و بی خانمان شده و …

 

 

(image)

 

در اولین روز برداشت محصول انار که خانواده یوروخان جشن می گیرند همه دور هم جمع شده اند و برای سلامتی و سودآوری بیشتر دعا می کنند.

در این جشن حرف هایی گفته می شود که به مذاق دفنه خوش نمی آید. همه او را سرزنش می کنند که چرا بچه دار نمی شود. شوهر او قهرمان از دفنه دفاع می کند و به همه می گوید که بچه دار شدن برایش اهمیتی ندارد.

اما دفنه که به شدت ناراحت است تلاش می کند و تصمیم جدی میگیرد که به هر قیمتی که شده است بچه دار شود. پس از مشورت با مادرشوهرش عفت آنها تصمیم میگیرند که با رحم جایگزین فردی دیگر بچه قهرمان را نگه دارند و پس از زایمان و به دنیا آمدن بچه فردی که استخدام شده است را مرخص کند.
اما این اتفاق زندگی خانواده یوروخان را برای همیشه تغییر می دهد.
دفنه پس از راضی کردن شوهرش قهرمان دختر زیبایی به نام الیف را برای رحم جایگزین پیدا می کند.

الیف که دختر زیبا و ساده اس است و به اجبار پدرش به ازای دریافت پول با مردی ازدواج کرده است. مادر این دختر برای حمایت از دخترش مقابل شوهرش او را ناخواسته می کشد و بعد از این قتل به استانبول فرار می کند که به زندان می افتد. اما الیف که با خواهر کوچکش زندگی می کند مجبور می شود پیشنهاد رحم اجاره ای را قبول کند و مجبور می شود بچه را در رحمش نگهداری کند.

الیف که فکر می کند بعد از 9 ماه حاملگی و نگهداری از بچه می تواند پول را بگیرد و زندگی اش را از سر بگیرد با اتفاقات عجیبی روبرو می شود. گویا دفنه توانایی مادر شدن را نداشته است و بدنش تخمک گذاری نمیکرده و به همین دلیل عفت با دکتر قرار گذاشته که از تخمک خود الیف و اسپرم قهرمان استفاده کنند و این موضوع یک راز بین عفت و دکتر باقی بماند. امام همه فکر می کنند که بچه ای که در شکم الیف است بچه دفنه است در صورتی که الیف بچه خودش را باردار است!

خلاصه قسمت 13 سریال دست سرنوشت

قسمت 13 – جمعه 7 آبان


دافنه آزمایش  رو باز میکنه که بخونه ولی عفت سریع آزمایش رو ازش میگیره و میبره تو اتاقش و پاره میکنه،دافنه میاد دنبالش و میگه اون آزمایش چی بود؟عفت ميگه آزمایش کلسترول و این چیزا بود دیگه،دافنه:ولی من اسم خودمو تو آزمایش دیدم،عفت: اشتباه کردی دخترم اون آزمایش مال من بود…عفت تیکه های آزمایش رو هم در آتش میسوزونه..کرم و مادرش رفتن سر خاک قدیر ولی نمیدونن که قبرش خالیه..ضیاخان و یعقوب،قدیر رو میبرن به کارگاه قدیمی و ضیاخان ميگه اگه یبار دیگه بری سراغ کرم میکشمتالیف و قهرمان برمیگردن خونه ولی الیف خیلی ناراحته و میره تو اتاقش گریه میکنه،قهرمان هم قضیه رو برای دافنه و عفت تعریف میکنه..کرم و مادرش میرن رستوران و کرم راجع به الیف به مادرش میگه همین موقع قدیر زنگ ميزنه به کرم و میگه شب همدیگرو ببینیم..دافنه به قهرمان میگه چطور مادر الیف همچين فکری کرده،این دختره تو چه وضعی بوده!قهرمان:الیف هیچ تقصیری نداره،دافنه:از وقتی الیف اومده همه چیز عوض شده تو همش سر من داد میزنی مامان آزمایش منو پاره میکنه،قهرمان:اره همه چیز عوض شده تو هم عوض شدی دیگه نمیشناسمت(image) ..مقصود میره سراغ امینه و میگه امشب شام باهم بریم بیرون امینه هم قبول میکنه..دافنه ناراحته و زنگ میزنه به امینه ولی امینه بهش میگه امشب بیا اینجا چون من ميخوام بادوستم برم بیرون دافنه هم میگه باشه ميام..شب:الیف خیلی ناراحته و میاد پیش قهرمان و دافنه و بهشون میگه من دیگه نميتونم ادامه بدم و بچه رو نگه دارم..دافنه عصبی میشه و میگه یعنی چی نميتونم عفت هم مياد،قهرمان میگه الیف حق داره نظر بده بعد هم به الیف میگه برو تو اتاقت..قهرمان و عفت و دافنه بحثشون میشهالیف هم تمام وسایلشو جمع میکنه و از خونه میره..قهرمان میره دنبالش و سوار ماشینش میکنه،دافنه هم این صحنه رو میبینه ولی یکدفعه حالت تهوع میگیره..کرم هم رفته پیش قدیر و از باباش میگه بعد هم باهم یه عکس سلفی میگیرن..پایان

 

خلاصه قسمت 14 سریال دست سرنوشت

قسمت14 سریال دست سرنوشت -شنبه 8 آبان


قهرمان الیف رو میبره بیرون و باهم حرف میزنن، الیف میگه من نمیتونم این ریسکو بکنم و مادرمو از دست بدم،قهرمان هم میگه حالا که بچه رو نمیخوای بریم همین الان تمومش کنیم خیالت هم از بابت مادر و خواهرت راحت باشه هرکاری بتونم براشون انجام میدم،اما الیف گریه میکنه و ميگه نميتونم این بچه رو بکشم،الیف خیلی پریشونه و قهرمان بغلش میکنه تا بهش دلداری بدهالیف و قهرمان برمیگردن خونه..قراره فرداصبح نازلی رو عمل کنند و الیف هم باهاش تلفنی حرف میزنه..دافنه هم بعد از اینکه خیالش از بابت بچه راحت میشه میره خونه ی باباش تا امینه بره سرقرارش با مقصود..مریم با قهرمان حرف میزنه و میگه اجازه بده کرم با الیف باشه و بش کمک کن چون کرم خیلی ناراحته..امینه حاضر ميشه به خودش عطرمیزنه،دافنه هم بش نزدیک میشه تا بوسش کنه اما یکدفعه از بوی عطر باز حالت تهوع ميگيره،امینه با مقصود میره رستوران و راجع به کار حرف میزنن مقصود ميگه اگه تا چند روز آینده کار گیرم نیاد برمیگردم شهرمون..ضیاخان خیلی نگرانه به خاطر قدیر،عفت هم دلداریش میده اما عفت هنوز خبر نداره که قدیر برگشته..شوکران و یعقوب هم از رستوران برمیگردن و شوکران همش با انگشتری که یعقوب بهش هدیه داده افاده مياد ولی هیچکس حتی به انگشترش توجه میکنه(image) ..الیف تو حیاطه و کرم مياد پیشش و میگه لطفا حرفای اونشب رو فراموش کن ما میتونیم باهم دوست باشیم الیف هم میگه باشه و میره تو اتاقش،کرم مياد پیش بقیه ی اعضای خانواده و بهش میگن کجا بودی؟کرم میگه پیش دوستم آقا ایحان بودم(یعنی همون قدیر)یعقوب و ضیاخان هم اعصابشون خراب میشه..قهرمان رفته پیش دوستش جلال و باهم دردودل میکنه، قهرمان میگه دارم بچه دار میشم ولی دافنه حامله نیستامینه راجع به شاهین(یا همون مقصود)با دافنه حرف میزنه و میگه اگه ممکنه به عنوان راننده اینجا استخدامش کن،دافنه هم میگه بگو فردا بیاد ببینمش..دافنه دلش هوس شکلات میکنه و به امینه میگه فردا تست میدم شاید حامله باشم..ضیاخان هم با یعقوب حرف میزنه و اسلحشو در میاره و میگه قدیر رو فردا ببر به انبار قدیمی..پایان..کپی ممنو

 

خلاصه قسمت 15 سریال دست سرنوشت

قسمت15 سریال دست سرنوشت -یکشنبه 9 آبان


قهرمان همه چیز رو برای دوستش جلال تعریف میکنه و بعد هم شروع میکنه به ساز زدن و یه آهنگ میخونه…قهرمان مست برميگرده خونه و میره سرمبل میخوابه،الیف هم اونو میبینه و یه پتو میبره و روش میندازه..دافنه هم شب رو خونه ی باباش میمونه و همش دستشو میزاره رو شکمش و فکر میکنه که حامله هست..صبح: دافنه میره یه تست حاملگی میگیرهالیف و قهرمان هم میرن بیمارستان چون قراره نازلی عمل بشه..نَیر(دختر يعقوب)میره پیش سلیم(پسر آیسل و خلیل) و میگه لطفا آخر هفته بیا بریم جشن تولد دوستم اما سلیم دوست نداره بره و میگه نمیام، نیر هم ناراحت میشه…قهرمان تو ماشین با الیف راجع به کرم حرف میزنه،الیف هم میگه من تقصیری ندارم حتی بهش گفتم نمیشه،قهرمان: ميدونم اما بازم حواست باشه چون کرم خیلی برام عزیزه ولی اگه تو این وضعیت نبودی بازم به کرم جواب نه میدادی؟ الیف:نميدونم
دافنه تست بارداری رو انجام میده و به امینه میگه حامله ام و خیلی خوشحاله بعد هم میره که وقت دکتر بگيره،امینه هم خیلی تعجب میکنه…قهرمان و الیف میرن بیمارستان، الیف با نازلی حرف میزنه و بهش دلداری میده تا بخاطر عمل نترسه،یه دسته گل میارن و به الیف ميدن، الیف کارت دسته گل رو میخونه و میفهمه از طرف مقصود هست عصبانی میشه و دسته گل رو میندازه سطل آشغالعفت خانم میره زندان و میخواد مادرالیف رو ببینه ولی قبل از ملاقات با وکیلشون حرف میزنه، وکیل میگه اگه همه چیز خوب پیش بره بعد از جلسه ی اول دادگاه میتونیم سلطان خانم(مادرالیف)رو آزاد کنیم، عفت میگه نه فعلا نباید آزاد شه باید یکم بیشتر تو زندان بمونه هرموقع که من بتون گفتم اونموقع دست به کار بشید و کسی هم نباید راجع به این موضوع اطلاع داشته باشه…مقصود میاد خونه ی بابای دافنه و باهاش راجع به کار حرف میزنه،دافنه هم بخاطر امینه قبول میکنه که مقصود راننده ی خونه بشه…نازلی رو هم میبرن اتاق عمل و الیف همش نگرانشه…عفت خانم با سلطان حرف میزنه و میگه برات سوتفاهم پیش اومده و براش توضیح میده که قضیه چی بوده و اونروز تو کشتی دافنه زن قهرمان هم بوده،سلطان هم خیالش راحت ميشه..پایان.

 

خلاصه قسمت 16 سریال دست سرنوشت

قسمت 16 – دوشنبه 10 ابان


الیف و قهرمان منتظرن نازلی از اتاق عمل بیاد بیرون،پرستار میاد و میگه مریض نیاز به خون داره و گروه خونش AB منفی هست ولی گروه خونی الیف با خواهرش فرق داره…یعقوب با یه شرکت حمل و نقل قرارداد میبنده ولی خبر نداره اون شرکت میخواد جنس قاچاق از مرز رد کنه…قهرمان زنگ ميزنه به یعقوب و ميگه خون نیاز داریم اگه کس هست که AB منفی باشه بیاد خون بده، کرم هم AB منفی هست و ميره و خون میده…دافنه هم میره مطب دکتر،خیلی ذوق داره و فکر میکنه حاملست..یعقوب با دونفر از آدماش میره سراغ قدیر و سوارماشینش میکنه…نازلی عمل تموم میشه و دکتر میگه حالش خوبه الیف تشکرمیکنه ولی دکتر میگه باید از کسی تشکر کنید که بهش خون داد اون نجاتش داد،کرم مياد و الیف میره و بغلش میکنه و ازش تشکر میکنه قهرمان هم شوکه میشه از این رفتار الیف
دکتر دافنه رو معاینه میکنه ولی بهش میگه حامله نیستید،فقط علایمشو داشتید که ما به این مورد میگیم “حاملگی پوچ”، شما هيچوقت نمیتونید بچه دار بشيد، دافنه میگه از طریق رحم اجاره ای چی؟دکتر میگه تخمک های شما قابليت باوری خودشونو از دست دادند به خاطر همین از هیچ روشی نمیتونید بچه دار بشید
عفت میاد بیمارستان و با الیف حرف میزنه و ميگه مادرت فهمید که اشتباه کرده، الیف ميگه: خب چرا همچين فکری کرده بود،عفت هم توضیح میده که مقصود رفته بوده پیشش…يعقوب و افرادش قدیر رو بردن کارگاه قدیمی،یعقوب در حال کتک زدن قدیر هست که ضیاخان میرسه و همه رو بیرون میکنه و تنهایی با قدیر حرف میزنه،قدیر کوتاه نمیاد و همش میگه میخوام دوباره با خانوادم باشم،یعقوب بیرون منتظره که صدای شلیک اسلحه مياد و ضیاخان از انبار بیرون میاد و به یعقوب میگه سوار شو بریم….دافنه زنگ میزنه به دکتری که کار رحم اجاره ای رو انجام داده و میگه من امروز فهمیدم که تخمکای من برای انتقال مناسب نیستند دکتر میگه من به عفت خانم همه چیز رو گفتم از اون بپرسید و قطع میکنه.دکتر بلافاصله به عفت خانم اطلاع میده…قهرمان هم واسه بچه یه گردونه میخره و میده به الیف و باهم بازش میکنن و خوشحالن این درحالیکه دافنه و امینه برای اینکه شکشون برطرف شه به یه دکتر دیگه ایمیل میزنن و میفهمن که واقعا دافنه هيچوقت باردار نمیشه،دافنه ی بیچاره گریه میکنه و میگه پس این بچه، بچه ی کیه؟!…صبح:دافنه با عصبانیت میره خونه و میره تو اتاق عفت خانم و ازش میپرسه مادر اون بچه کیه؟قهرمان هم مياد دو دافنه میگه من مادر اون بچه نیستم دکتر گفته نمیتونم باردار بشم ولی عفت خانم اصلا لو نمیده و میگه اون بچه ی شماست
پایان..

 

خلاصه قسمت 17 سریال دست سرنوشت

قسمت17-سه شنبه 11 آبان
عفت و قهرمان میگن اون بچه ی توئه ولی دافنه باور نمیکنه و میگه نکنه شما دوتا باهم دست به یکی کردید بعد هم گریه میکنه و میره سوارماشینش میشه و با سرعت رانندگی میکنه،قهرمان هم میره دنبالش و جلوی ماشینش وایمیسه و میگه چکار میکنی بازم میخوای اون اتفاق بیوفته؟دافنه میگه اون بچه ی ما نیست،قهرمان میگه من و تو باهم رفتیم قبرس اون بچه ی ماست..اما دافنه باور نمیکنه و میگه میخوام تنها باشم و میره…یعقوب به باباش میگه قدیر رو کشتی؟فیلم به عقب برميگرده و نشون میده که قدير قبل از اینکه ضیاخان بش شلیک کنه میگه یه خواسته دارم اونم اینه که این صدای ضبط شده رو گوش بدید،ضیاخان هم گوش ميده:صدای کرم هست که میگه بابابزرگم وقتی عصبانی ميشه هیچکس نمیتونه بره طرفش اما هيچوقت سر من داد نمیزنه،برا من هرکاری میکنه حتی اگه میتونست بابامو برمیگردوند،من خیلی دوسش دارم حتی دعا میکنم که هيچوقت مرگشو نبینم و خودم زودتر بمیرم…ضیاخان با شنیدن این حرفا گریه میکنه و یه تیر هوایی شلیک میکنه و میره…قدیر با کرم حرف میزنه میگه شب بریم بیرون، اما کرم میگه امشب من میرم لندن بخاطر پایان نامه ی دانشگاهم،همین موقع مریم زنگ میزنه و به کرم میگه زود بیا خونه و قطع میکنه،کرم میره اب میوه بگيره که دوباره مریم زنگ میزنه و موبایل کرم مونده سر میز بخاطر همین قدیر گوشی رو برمیداره و صدای مریم رو میشنوه اما خودش چیزی نمیگه، بعد هم شماره ی مریم رو برمیداره…قهرمان ميره پیش مادرش و بش میگه شما که چیزی رو از ما پنهون نکردید؟عفت میگه نه من فقط کارایی که شما خواستید رو ردیف کردم بعد هم یکدفعه حالش بد میشه و فشارش میوفته البته یکم بعد خوب میشه…قدیر باز به مریم زنگ میزنه اما فقط صداشو گوش میده و چیزی نمیگه…دافنه رفته یه رستوران و زنگ میزنه به امینه که بیاد پیشش،مقصود هم میمونه که مواظب بابای دافنه باشه،مقصود حوصلش سر میره شروع میکنه به حرف زدن با بابای دافنه و بهش میگه میخوام دافنه رو بدزدم…الیف رفته برای نازلی لباس بخره اما لباسا گرونن و پولشو نداره که بخره برمیگرده خونه به قهرمان میگه من باید کار کنم،قهرمان هم که اعصابش خرابه میگه الان نمیتونم باهات حرف بزنم و میره…امینه به دافنه میگه الان به خاطر هیچی اوضاع رو بهم نریز،اینطوری داری زندگیتو خراب میکنی!دافنه میگه باید برم قبرس و مطمئن بشم،امینه:امروز با قهرمان آشتی کن ولی فردا برو قبرس به بقیه هم بگو که به خاطر کار داری میری آنکارا…یعقوب بخاطر اینکه کرم میخواد بره لندن برای شب یه برنامه ی مهمونی میچینه که الیف هم بیاد.پایان..

خلاصه قسمت 18 سریال دست سرنوشت

قسمت 18 – چهارشنبه 12 آبان


دافنه ناراحته و میره تو یه پارک میشینه و به بچه ها نگاه میکنه..تو خونه همه دور کرم جمع شدن و مریم ناراحته که کرم میخواد بره،ضیاخان با کرم تنهایی حرف میزنه و میگه من هم جای پدرت بودم هم پدربزرگت،نمیدونم تونستم وظیفمو خوب انجام بدم، کرم میگه شما هرکار تونستید برام کردید هرچی ميخواستم بم دادید، ضیاخان هم خوشحال میشه و بغلش میکنه…قدیر باز به مریم زنگ میزنه و مریم جواب ميده اما قدیر بازم هیچی نمیگه…الیف میره دیدن مادرش و مادرش ازش معذرت خواهی میکنه بخاطر حرفایی که زده
یعقوب و شوکران باهم حرف میزنن و یعقوب به شوکران میگه که کرم عاشق الیف شده،امشب هم goodbye party کرم هست الیف رو هم قانع کن بیاد یه لباس خوشگل هم بهش بده
شب تولد دوست نیر هست،نیر به دوستاش تو مدرسه گفته که دوستپسرش تازه از خارج اومده و همه فکر میکنن خیلی پولدار و معروفه،بهش میگن امشب برای تولد میاد،نیر هم میگه نه نمیاد باباش تازه از خارج اومده،یکی از دخترا هم بهش میگه نکنه دروغ ميگی و مسخرش میکنه..یکی از پسرای مدرسه هم چشمش دنبال نیر هست.
دافنه میاد خونه و از عفت خانم هم معذرت خواهی میکنه…شوکران و یعقوب هم از عفت خانم اجازه میگیرن تا شب الیف رو هم با خودشون ببرن بیرون..الیف میره پیش قهرمان و میگه اومدم پول لباسی که برای نازلی خریدی رو بدم البته فعلا نصفشو میدم(واقعا کارای الیف قابل درک نیست اون همه دافنه براش لباس خرید ولی نگفت ميخوام پولشو پس بدم(image) حالا اومده به قهرمان میگه…)قهرمان پولو نمیگیره.
شب:همه آماده میشن که برن بیرون،الیف هم یه لباس ساده میپوشه اما شوکران میاد و میگه با این لباس نمیشه یکی از لباسای جانان رو بت میدم و میبرتش پیش جانان و یه لباس براش انتخاب میکنه و به جانان میگه آرایشش کنه…

 

خلاصه قسمت 29 سریال دست سرنوشت

خلاصه ی قسمت 19 – جمعه 14 آبان


همه آماده شدن و میخوان برن بیرون،الیف هم با یه لباس شیک میاد و همه رو شگفت زده میکنه،دافنه هم بدش از نگاه های قهرمان به الیف مياد،کرم هم که وقته از هوش بره به خاطر زیبایی الیف(image) کرم بهش میگه چقدر خوشگل شدی
همه میرن و فقط عفت و ضیاخان میمونن و باهم حرف میزنن،قراره ضیاخان هم فردا بره به هاتای کرم و مریم و یعقوب و شوکران به همراه قهرمان و دافنه و الیف میرن دیسکو،دافنه بخاطر حاملگی دروغینش مجبوره مشروب نخوره،شوکران به الیف اصرار میکنه و میگه بخور اما الیف هم به خاطر حامله بودن نمیخوره…نیر هم رفته مهمونی دوستش اما سلیم باهاش نرفته بخاطر همین ولکان(پسری که چشمش دنبال نیر هست)میره و همش دور و بر نیر میپلکه و بهش میگه تو چقدر آروم مشروب میخوری حتما میترسی مست بشی،نیر میگه نه اینطور نیست،ولکان میگه پس بیا و ثابت کن و یه لیوان آبجو میاره و میزاره جلوی نیر،یکی هم برای خودش میاره و میگه باهم میخوریم اگه تو تونستی تا آخر یجا بخوری که من از اینجا میرم ولی اگه من بردم و زودتر آبجو رو خوردم تو باید باهام برقصی،نیر هم مجبور میشه قبول کنه اما نیر نمیبره و ولکان برنده میشهزطرفی خلیل یه کیف خوشگل میخره و میبره میده به سلیم و میگه این هدیه رو ببر بده به دوستت و برو مهمونی،سلیم هم خوشحال میشه و قبول میکنه.
دیسکو:دی جی یه آهنگ پخش میکنه و یعقوب جوگیر میشه و میره وسط میرقصه(image) شوکران هم میره به دی جی میگه یه آهنگ رمانتیک بزار بعد هم میره با یعقوب میرقصه،قهرمان و دافنه هم باهم میرقصن،کرم هم به الیف پیشنهاد رقص میده اما الیف رد میکنه…الیف همش به قهرمان و دافنه نگاه میکنه که دارن میرقصن و دافنه متوجه میشه و اصلا خوشش نمياد…یعقوب و شوکران هم میخوان یه کاری کنن که الیف با کرم برقصه شوکران میره و کرم رو بلند میکنه و باهاش میرقصه،یعقوب هم الیف رو بلند میکنه و وقتی شوکران و الیف حین رقص میچرخن،شوکران میاد پیش یعقوب و الیف رو میندازن بغل کرم،کرم و الیف باهم میرقصن و کرم به الیف میگه بیشتر از همه دلم برای تو تنگ میشه،الیف میگه شما که گفتید دوست میمونیم،کرم:خب آره ببین من دارم میرم ولی فقط میخوام ای رقص رو باهم تموم کنیم…قهرمان هم خیره شده به الیف و کرم و اصلا از کنار هم بودن اونا خوشش نمیاد و سریع به گارسون اشاره میده که صورت حساب رو بیاره بعد هم میره جلو و به کرم میگه بریم دیر به پرواز میرسی

سلیم میرسه مهمونی اما میبینه که نیر داره با ولکان میرقصه،عصبانی میشه و میره یه مشت نثار وُلکان میکنه(image) بعد هم از مهمونی میاد بیرون،نیر هم میاد دنبالش و میگه چکار میکنی؟سلیم:من به خاطر اینکه تو ناراحت نشی اومدم ولی انگار به تو خیلی خوش میگذره و با تاکسی میره،وُلکان و دوستاش هم میرن دنبال سلیم
کرم از همه خداحافظی میکنه با تاکسی میره که بره فرودگاه
ولکان و دوستاش هم جلوی تاکسی سلیم رو ميگيرن و پیادش میکنن و شروع میکنن به زدنش،همین موقع کرم هم تو تاکسی این دعوا رو میبینه و پیاده میشه و میره میبینه که دارن سلیم رو میزنن،کرم هم غیرتی میشه شروع میکنه به زدن ولکان دوستاش.
دافنه و قهرمان میان خونه و قهرمان به دافنه میگه تمام شب ناراحت بودی چرا؟ دافنه میگه الیف داره به همه ی خانواده ی ما نزدیک میشه و همه خوشحالن،قهرمان: من نمیخواستم امشب بیاد،کرم به الیف علاقه داره و نميتونم بزارم باهم باشن چون اون بچه ی ما رو داره..دافنه:من تمام شب حواسم به الیف بود اون فقط قصد داره توجه تو رو جلب کنه قهرمان:تو دچار توهم شدی..دافنه:تو هر روز داری از من دورتر میشی.قهرمان هم میگه همچين چیزی نیست و میره تو حیاط.
دافنه میره به اتاق الیف و میگه امشب بهت خوش گذشت؟چون ستاره ی شب تو بودی و همه توجه ها به تو بود..الیف: من نمیخواستم بیام شوکران خانم اصرار کرد..دافنه:نمیخوام زیاد به خانوادم نزدیک شی و صمیمی شی چون بعد از اینکه بچمون به دنیا بیاد تو برمیگردی به همون جایی که بودی پس الکی رویا پردازی نکن.
کرم و سلیم هم میوفتن زندان و شب رو همونجا میمونن..صبح:دافنه میره قبرس،دکتر بهش میگه اون بچه ی شماست،اما دافنه باور نمیکنه و میگه من میتونم با آزمایش دادن بفهمم که اون بچه ی منه یا نه و اگه من مادرش نباشم همه ی شما بدبخت میشید پس حقیقت رو به من بگید…به قهرمان زنگ میزنن و ميگن کرم زندانی شده،قهرمان هم میره اداره ی پلیس..

 

خلاصه قسمت 20 سریال دست سرنوشت

خلاصه ی قسمت 20 – شنبه 15 آبان


قهرمان کرم و سلیم رو از بازداشتگاه میاره بیرون
دکتر دافنه بلاخره حقیقت رو میگه: دافنه خانم تخمک های شما قابلیت باوری ندارن من این موضوع رو به عفت خانم گفتم ولی عفت خانم اصرار داشتند که این کار انجام بشه و بخاطر اینکار از تخمک های الیف خانم استفاده کردیم..دافنه گریه میکنه و میگه چرا زندگی منو خراب کردید قهرمان هم خبر داره؟..دکتر ميگه نه فقط عفت خانم میدونستن دافنه خیلی ناراحت میشه و میگه زندگی همتون رو سیاه میکنم و میره…از طرفی قهرمان هم میفهمه که دافنه بخاطر کارش نرفته آنکارا… دافنه برميگرده خونه و میره سراغ عفت خانم و با خودش میبرتش بیرون و کنار جاده ماشین رو نگه میداره و میگه من همه چيز رو میدونم،اون بچه ی من نیست، بچه ی الیف و قهرمانه،شما چطور اینکار کردید؟چرا دروغ گفتید؟ عفت میگه تو بچه میخواستی چون نمیخواستی قهرمان رو از دست بدی منم زندگیتو نجات دادم.. دافنه؛ من همه چيز رو به قهرمان ميگم، عفت: باشه بگو و خودتو به عنوان یه زن نازا به همه معرفی کن یا اینکه ساکت بمون.دافنه هم فکر میکنه که چکار کنه و یکدفعه درای ماشین رو قفل میکنه و میخواد هم خودشو هم عفت رو به کشتن بده اما عفت میگه عیبی نداره اینکارو بکن من به اندازه کافی عمر کردم، دافنه هم پشيمون میشه در نهایت دافنه قبول میکنه که حرفی نزنه ولی نمیخواد که بچه به دنیا بیاداز طرفی نازلی از بیمارستان مرخص میشه و الیف میارتش به خونه.
کرم هم باز به قهرمان میگه من ميخوام با الیف باشم و دیگه نميرم لندن ولی قهرمان میگه نه باید بری اما کرم تصمیم خودشو گرفته و کوتاه نمیاد.
پایان…

 

 

عکس های قسمت های پایانی

(image) (image) (image) (image) (image) (image) (image) (image) (image)

عکس های سریال دست سرنوشت و خلاصه قسمت آخر سریال دست سرنوشت

نوشته اولین بار در پدیدار شد.

خلاصه داستان قسمت آخر سریال دست سرنوشت